جدول جو
جدول جو

معنی پیکار ساختن - جستجوی لغت در جدول جو

پیکار ساختن
ترتیب جنگ دادنرزم بنیاد کردن: نشان ده که پیکار سازم بدوی میان یالن سر فرازم بدوی. (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ظاهر کردن هویدا کردن، فاش کردن افشا، ظاهر کردن جریانهای برق مغناطیسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیکار داشتن
تصویر پیکار داشتن
در رزم بودن
فرهنگ لغت هوشیار
عهد بستن: دولت و پیروزی و فتح و ظفر هر ساعتی با تو سازندای ملک، میثاق و پیمان دگر. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیمان ساختن
تصویر پیمان ساختن
عهد بستن و قول و قرار گذاشتن برای انجام دادن کاری، پیمان بستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
दीवार बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
สร้างกำแพง
دیکشنری فارسی به تایلندی
প্রাচীর তৈরি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پیدا ساختن
تصویر پیدا ساختن
آشکار کردن هویدا کردن پدید آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار ساختن
تصویر کار ساختن
مقدمات کار را فراهم کردن آماده شدن: (حال وی بگفت و آنگاه باز نمود که اختیار ما بر تو میافتد. باز گرد و کار بساز (بیهقی)، حاجت کسی را بر آوردن کار او را انجام دادن: در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودا زده را کار بساز) (حافظ)، کشتن بقتل رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار ساختن
تصویر کار ساختن
((تَ))
چاره نمودن، تهیه دیدن
فرهنگ فارسی معین